آوانازنازیآوانازنازی، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

آوای خوش زندگی مامانی وبابایی

دوری از بابایی

سلام گل گلی مامان مامانی یکمی دلش گرفته چون امروز باز بابایی رفت ماموریت دور معلوم نیست کی برمیگرده انشاا...هر جا هست سالم وسلامت باشه تو هم بابایی هستی همش بهوونه بابایی رو میگیری البته هم بابایی هم مامانی هستی ودوری هیچ کدوممون رو نمیتونی تحمل کنی وصد البته که ما هم همین احساس رو به تو جیگرگوشه مون داریم این چند روز بابایی از یک شهر میاد باز به شهر دیگه میره اسم بابایی رو گذاشتم اقای گرفتار دیشب تازه از سفر اومد ولی باز امروز رفت الهی بگردم که تو هم چون هر وقت صبح از خواب بیدار شدی دیدی بابایی نیست حساس شدی و وقتی هم بابایی پیشمونه تا ازت دور میشه زودی میزنی زیر گریه میگی بابایی باز امروز مکافات دارم با بهوونه گ...
19 آبان 1391

عید قربان مبارک

سلام عزیز دل مامان فردا عید قربانه عید تو دردونه مامان مبارک باشه انشاا... صدتا دیگه از این عیدها ببینی امشب با بابایی وبابابزرگی رفتیم بیرون وهمه جا غرق شادی وسرور بود مامانی عیدارو خیلی دوست داره وهمیشه ارزو میکنه که کاش همش عید باشه تو خیابون فشفشه های منور میزدن واسمون خیلی خشگل شده بود خاله ایناهم امروز ساعت١١رفتن شمال عروسی رامین پسرعموی سما جون انشاا...فرداصبح با بابایی وشمامیریم خونه ی بابابزرگ برای عید دیدنی امیدوارم فردابرای همه مون روز خوبی باشه.امین (البته بابایی فردامیخواد بره ماموریت ومامانی یکمی دلش گرفته)ولی بازم تا تو هستی مامان غم به دلش راه نمیده عشق زندگیه مامان  اوا جون وسما جون ...
5 آبان 1391
1